بازخورد | پاسخ علی قنواتی به منتقدان یادداشت بازی تاج و تخت در صداسیما

پاسخ به انتقادها از یادداشت «بازی تاج‌وتخت در صداوسیما»

✍️علی قنواتی

 

یادداشت «بازی تاج‌وتخت در صداوسیما» که آناتومی پنهان این سازمان را تشریح کرده است، در رسانه‌های اجتماعی و فضای فرهنگی کشور بازخوردهای قابل توجه و گسترده‌ای داشت که برای خودم جالب بود. طبیعتاً انتقادهای تندی هم از آن شد که خلاصه‌ این انتقادها از این قرار است:

۱. جمهوری اسلامی اصلاح‌نشدنی است
۲. صداوسیما اصلاح‌نشدنی است
۳. مشکل گروه ما نیست (در دفاع از عملکرد یک گروه)
۴. انگیزه شخصی داری

به هر کدام از این انتقادها پاسخ کوتاهی می‌دهم و امیدوارم دوستانی که نرسیدم به پیام‌هایشان تک‌تک پاسخ بدهم عذر من را بپذیرند.

◃ از ۴ شروع می‌کنم که پاسخش ساده‌تر است: کسی که جریان‌های قدرتمند سازمان بزرگی مانند صداوسیما را می‌شناسد اما به جای مجیزگویی زبان به نصیحت می‌گشاید را چندان نمی‌توان به مصلحت‌جویی شخصی متهم کرد، مگر این که تعریف «شخصی» را چنان وسیع در نظر بگیریم که اصلاح وضعیت عمومی رسانه‌ها در کشور در آن بگنجد! گذشته از این، سخن درست را مستقل از انگیزه گوینده باید شنید و این روش بستن دهان منتقدان، اسم‌ش مغالطه نیت‌خوانی باشد یا ذهن‌خوانی، زیادی نخ‌نما شده است.

◃ اما در پاسخ دوستانی که از انقلابیون جوان یا گروه‌های دیگر دفاع کردند: واقعیت این است که تشت ناکارآمدی صداوسیما چنان از بام افتاده که صدایش را خواجه حافظ شیرازی هم شنیده است. با مشاطه‌گری چیزی درست نمی‌شود و استفاده از ضعف‌های مالی و ساختاری یک سازمان برای فتح آن، نه تنها هیچ‌گاه به اصلاح و بهبود نینجامیده، که مشکلات را نهادینه می‌کند. همه فرآیندهای تغییر که در صداوسیما طی می‌شود از همین جنس است و فتح کشتی در حال غرق شدن شادمانی ندارد!

 

◃ در پاسخ دوستانی که صداوسیما را به دلیل عمق مشکلات‌ش اصلاح‌نشدنی می‌دانند نیز باید بگویم علی‌رغم ظاهر پیچیده و عجیب و غریب، چنین وضعیتی در سازمان‌هایی به بزرگی صداوسیما ناشناخته نیست و حتی مختص ایران هم نیست. به عنوان نمونه تجربیات مدیریت آی‌بی‌ام در دهه ۹۰ را بخوانید تا ببینید چه می‌گویم:

خلاصه‌ش این است که آی‌بی‌ام به عنوان غول شرکت‌های کامپیوتری با هزاران نمایندگی در آمریکا و دیگر نقاط جهان، در دهه ۹۰ تا مرز ورشکستگی پیش رفت. خاطرات مدیری که آی‌بی‌ام را نجات داد با نام «رقص فیل‌ها» منتشر شده و تصویری که از این شرکت در مرز فروپاشی می‌دهد از فاجعه بدتر است! صفحات ابتدایی کتاب را که می‌خوانید چنان بلبشویی از رقابت‌های درونی و منفعت‌طلبی و خودمختاری و استبداد بخش‌های مختلف این شرکت ترسیم می‌کند که حتی از خواندن ادامه کتاب ناامید می‌شوید چه برسد به اصلاح اوضاع آن! اما کم‌تر از چند صفحه بعد ورق برمی‌گردد.

ارتباطات ماهواره ای صداوسیما

متأسفانه در زمینه مدیریت نیز مانند دیگر علوم انسانی، سوءتفاهم‌های زیادی در میان ما رواج دارد که باعث شده دانش مدیریت را مجموعه‌ای از نصایح اخلاقی و قلمبه‌گویی‌های دیوارپسند بدانیم ولی در عمل آن را با روابط پیچیده و پنهان مافیایی یکی بگیریم! خیر! دانش مدیریت نه از وجود روابط پنهانی می‌ترسد نه اتوپیاانگار است و با آن سر ستیز دارد.

بخش‌های مهم و بزرگی از دانش مدیریت برای اصلاح کارکرد مجموعه‌ها در وضعیت‌های بغرنجی مانند آن‌چه صداوسیما به آن دچار است توسعه یافته و دقیقا به همین کار می‌آید. عاقل بودن یا خوب و اخلاقی رفتار کردن ذی‌نفعان از پیش‌نیازهای کاربرد این دانش نیست! نتیجه‌گرا بودن کافی است و این دانش ابزارهای اقناعی کافی درون خود دارد.

◃ اما بخشی از بازخوردهای متن به نفی نظام سیاسی ایران و صداوسیما به عنوان بازوی رسانه‌ای آن مربوط است که با توجه به فضای کلی رسانه‌های اجتماعی و نیز فضای اعتراضات عمومی در کشور عجیب هم نیست. من همیشه در برابر دشواری تغییر و اصلاح مجموعه‌ای مانند صداوسیما، که در این کشور کم هم نیستند، این ۲ سؤال را از خودم می‌پرسم:

یک. اگر راه اصلاح صداوسیما را بدانیم، آیا نمی‌توانیم بقیه مجموعه‌های بزرگ و کوچک این نظام را هم اصلاح کنیم؟
دو. اگر راه اصلاح آن را ندانیم از کجا معلوم صداوسیمای نظام بعدی همین یا حتی بدتر از همین از آب درنیاید؟

این است که من همیشه «اصلاح از راه دانایی» را انتخاب می‌کنم.

# رسانه‌شناسی

# پساحقیقت

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

41 + = 49