سیامک گلشیری مهمان نوروزی هنرلند- قسمت سوم گفتگو
در دو قسمت قبل با آقای سیامک گلشیری در مورد ادبیات کودک و نوجوان گفتگویی داشتیم که ایشان نیز با صبر و حوصله به سوال های من پاسخ دادند. بر آن شدم تا گفتگویی در خصوص آثار ترجمه و تالیفی ایشان داشته باشم. از آنجایی که ایشان در زمینه های داستان کوتاه و داستان بلند و ترجمه، تجربه های موفقی داشتند، بنابراین سوالات خود را در رابطه با مقایسه این عرصه ها و رویکرد و خواستگاه مخاطب از آقای سیامک گلشیری پرسیدم.
آقای سیامک گلشیری ، برویم سراغ کارهای بزرگسال. می خواهم بپرسم آیا خوانندگان ادبیات داستانی از رمان و داستان کوتاه به یک اندازه استقبال میکنند؟
در مجموع وضع رمان بهتر است، بهخاطر همین هم هست که ناشران بیشتر به سراغ چاپ رمان میروند. به گمانم خوانندگان ترجیح میدهند با یک داستان بلند مدتها سرگرم باشند. اما مجموعهداستانهایی هم هستند که توانستهاند خوانندگان بسیاری را به خود جلب کنند. ما در جهانی زندگی میکنیم که آدمها خیلی وقتها برای انجام کارهای روزمرشان وقت کم میآورند. بنابراین داستان کوتاه جایگزین خیلی خوبی است و من فکر میکنم روزبهروز تعداد خوانندگانش بیشتر میشود. اما بعید میدانم روزی برسد که کسی رمان نخواند. رمان همیشه خوانندگان خودش را خواهد داشت.
نه، همانطور که گفتم ناشران، به دلیل استقبال از رمان، ترجیح میدهند رمان چاپ کنند، بهخصوص وقتی با کار اول یک نویسنده هم روبهرو باشند. برای آنها خیلی بهتر است که حجم رمان زیاد هم باشد. انگار هر چه حجمش بیشتر باشد، فروشش هم بیشتر میشود.
خوب البته کارهای ترجمه کمتر به سانسور میخورد. احتمالاً بهخاطر این است که حوادث رمان یا داستان در یک کشور دیگر اتفاق میافتند. اما خوب رمانهای ایرانی هم هست که پابهپای کتابهای ترجمه فروش میکنند. هرچند تعدادشان خیلی کمتر است. من فکر میکنم تعداد رمانها و مجموعهداستانهای ایرانی این روزها، درست مثل ادبیات کودک و نوجوان، خیلی بیشتر شده. بعضی از ناشران واقعاً دارند در این زمینه سرمایهگذاری میکنند، هرچند باید راهی پیدا کرد که پای این کتابها به آن سوی مرزها هم کشیده شود.
کسی که نوشتن را شروع میکند، مطمئنناً ضعفهایی دارد و احتیاج دارد حتما کسی راهنماییاش کند و مسیر درست را به او نشان بدهد. داستاننویسی یک بحث کاملاً علمی است و باید اصول آن را یاد گرفت. آدم نمیتوانید بنشیند یک گوشه و انتظار داشته باشد شاهکار خلق کند بیآنکه دانش این کار را داشته باشد. درست است که بخش اعظم این کار به خلاقیت بستگی دارد، اما مسیر این خلاقیت باید کاملاً حسابشده باشد وگرنه به بیراهه کشیده میشود. هرچند اعتقاد دارم کسانی هم هستند که ممکن است بهخاطر کمدانشی، نویسندهای را از راه اصلیاش گمراه کنند. اما فکر میکنم نویسنده همیشه، حتی وقتی حرفهای شد، باید کسانی را داشته باشد که کارش را بخوانند و از آنها بخواهد ایرادها را به او گوشزد کنند.