سید سعید کلاتی | مترجم| قسمت اول
سید سعید کلاتی ، مترجم، نویسنده و روزنامه نگار متولد تهران است. وی فارغ التحصیل دانشگاه تبریز در مقطع کارشناسی ارشد است. کلاتی به طور رسمی و حرفه ای از سال ۱۳۸۴ وارد عرصه ترجمه شد و از همان ابتدا سعی در رعایت دو اصل زیبانویسی و وفاداری به متن نمود. دیری نپایید که کلاتی توانست در مطرحترین روزنامه های انگلیسی زبان کشور از جمله تهران تایمز و ایران نیوز به عنوان مترجم و نویسنده مشغول به کار شود. او همچنین مقالات زیادی را در روزنامه های مطرح فارسی زبان کشور از جمله شرق، شهروند، اعتماد و …. منتشر کرد. آنچه در زیر می خوانید ، حاصل گفتگوی من با آقای سید سعید کلاتی است.
آقای کلاتی ، برای اولین سوال مایلم این پرسش را مطرح کنم که با چه معیاری یک کتاب را برای ترجمه انتخاب می کنید؟
خوب، من برای انتخاب کتاب چند معیار و ملاک برای خودم دارم. اولین عامل نویسنده است. ترجیحم این است که از نویسندههای شناختهشدهتر کار انتخاب کنم و باز ترجیح میدهم که سراغ نویسندههای صاحب سبک بروم. دومین معیارم این است که آن کتاب قبلاً ترجمه نشده باشد، چون به اعتقادِ بنده کتابهای زیادی وجود دارند که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند و بهتر است وقت صرف ترجمه آثاری شود که مغفول ماندهاند و مخاطب ایرانی از آنها بهره نبرده است. برای اینکه مطمئن شوم، ابتدا آن کتاب را در سایت کتابخانه ملی چک میکنم و اگر ترجمه نشده تحقیقم را ادامه میدهم و اگر ترجمه شده باشد همانجا بررسی کار را متوقف میکنم. اما متأسفانه به دلیل عدم رعایت قانون «کپی رایت» در ایران گاهی وقتها شده که بنده کتابی را انتخاب کردهام و بعد از پایان کار یا اواسط کار متوجه شدهام که یک یا چند مترجم دیگر نیز مشغول ترجمه آن هستند. اتفاقی که برای کتاب «کفشباز» فیل نایت افتاد و به دلیل پرفروش بودن این کتاب در دنیا، چندین ناشر دیگر اقدام به ترجمه این کار کرده بودند. سومین نکتهای که برای ترجمه یک کتاب برایم بسیار اهمیت دارد، جذابیت و کشش اولیه داستان است. روال کارم این طور است که ۳۰ صفحه نخست کتاب را میخوانم و اگر به قول خودم «مرا گرفت» فرایند ترجمه را شروع میکنم ولی اگر در آن سی صفحه نخست کشش داستانی خاصی احساس نکردم کتاب را رها میکنم. قبول دارم که ممکن است برخی کتابها از نیمه به بعد جذاب شوند و این نمیتواند معیار خوبی برای انتخاب باشد، اما با توجه به سلایق خواننده قرن بیست و یکم تصور میکنم که یک داستان خوب باید شروعی توفنده داشته باشد تا بتواند خواننده خود را حفظ کند.
از کودکی عاشق داستان و ادبیات بودم. به یاد دارم نخستین بار که یک رمان به دست گرفتم، کلاس اول ابتدایی بودم و تازه به قول معروف حروف الفبا را آموخته بودم. همراه دایی¬ام به بازار دوم در منطقه نازیآباد تهران رفته بودیم و آنجا جلد جذاب یک کتاب مرا مسحور خود کرده بود. آن کتاب را خوب به یاد دارم: «۵ هفته پرواز با بالن» اثر ژول ورن. کتاب را خریدیم و با اشتیاق شروع کردم به خواندن اما سطح کتاب بسیار بالاتر از سطح سوادم بود بهطوری که در خوانش برخی کلمات مشکل داشتم. به هر حال عاشق داستان و ادبیات بودم و از هر فرصتی برای شنیدن قصه استفاده میکردم از خواندن قصه گرفته تا نشستن پای قصههای «ظهر جمعه» رادیو. همین علاقه و مطالعه بسیار زیاد اندک اندک فن داستانسرایی را در بنده تقویت کرد و دایره واژگانم را تقویت نمود. امروز هم به کسی که میپرسد چه کنم ترجمهام تقویت شود میگویم تا میتوانی بخوان و مطالعه کن. حتی معتقدم خواندن آثاری مثل گلستان و تاریخ بیهقی که نثری سنگین دارند میتواند روزی به درد مترجم بخورند و به قول دوستی اینها همچون برفی هستند که بر کوهستان حافظه ما میبارند و بعد به وقت مقتضی آب میشوند و تأثیر خود را برجای میگذارند. لذا، بهزعم بنده یک مترجم خوب باید اول خواننده و شنونده خوبی باشد.
گفتگو با سید سعید کلاتی ادامه دارد…