نقد فیلم بمب ساخته پیمان معادی | عشقهای ناکام و تضادهای جذاب نامکشوف

عشقهای ناکام و تضادهای جذاب نامکشوف | نقد فیلم بمب یک عاشقانه

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

پیمان معادی

شناسنامه فیلم بمب

نویسنده و کارگردان : پیمان معادی
بازیگران : پیمان معادی، لیلا حاتمی، سیامک انصاری، سیامک صفری، حبیب رضایی، معصومه قاسمی پور، رامین پور ایمان، بهادر مالکی پور، محمود کلاری

خلاصه داستان فیلم بمب (یک عاشقانه)

بمب عاشقانه ایست در میان جنگ. روایت عشق های ناکام مانده و مدفون در زیر آوارهای جنگ. عشق هایی که در دنیایی تصنعی تبدیل به عقده هایی واقعی می شوند و بمب های خونین را عاشقانه در آغوش می گیرند.

نقد فیلم بمب

بمب را یک عاشقانه خواندن خود ابتدای یک مسیر طولانی از تضادهای جذاب نامکشوف است. چه این بمب بر سر دل تازه عاشق شده ی نوجوانی فرود آید چه بر سر یک مرد تازه زنگار زدوده از دل چشم انتظارش.

ایرج ذکایی (با بازی پیمان معادی) آویزان مانده بین زمین و آسمان عشقش گهگاه نگاهی به برادرش می اندازد تا ببیند این عشق را با او شریک است یا می خواهد حسابش را از او جدا کند. چشم هایش را می بندد و آرزو می کند که : ای کاش نبود این برادر تا عشق را در دل همسرش حتی به شک بیاندازد اما با نهیب میترا (با بازی لیلا حاتمی) به خود می آید و می فهمد که شاید هر لحظه دستش از لبه ی دیوار زندگی رها شود و دیگر نه وقتی برای عشق باقی بماند و نه خاطرات کودکی با برادری که حالا نیست.

بمب یک عاشقانه
بمب یک عاشقانه

پیمان معادی در آخرین ساخته ی خودش به سراغ سوژه ای رفته که کمتر کسی در کشورمان جرئت روایت آن را دارد. ” عشق ” زیبای اعجاب آوری که بمب یک عاشقانه در برهه ای از تاریخ معاصر سراغ آن رفته که شاید از همه دوران شیرین تر، ماندگارتر و شاید از همه ی دوران در تنگناتر و پر محدودیت تر بود. عشقی که ابتدای آن نام معشوق روی کاغذ بود و انتهای آن آرزوی خوشبختی برای یاری که شاید هیچ گاه چیزی از آن نفهمد. عشقی که تاریکی جنگ و بمب فرصتی است برای یافتنش اما دریغا که هیچگاه جز نگاه و ترس و شرم از تاریکی جنگ چیزی به همراه ندارد. تو گویی تاریکی جنگ عاشق را فریب می دهد و سرابی از عشق برای یک لحظه نزدیک چشمانش نمایان می کند. تاریکی جنگ حرف حساب نمی فهمد. تاریکیش از جنس ناامیدی است و با چراغ های روشنایی دیواری و نفت درون پیت ها روشن نمی شود.

بمب یک عاشقانه
بمب یک عاشقانه

بمب یک عاشقانه بدون شک فیلمی ضد جنگ است و جنگ را مدفون کننده عشق های ناب می داند اما به نظر نگارنده به سوی سینمای ضد دفاع نمی رود. ایرج ذکایی برعکس اکثریت همکارانش انسان متظاهری نیست. ژست هم نمی گیرد. او ریش هایش را می تراشد و با ماموران پلیس چاپلوسانه برخورد نمی کند. او گره کراوات هم بلد نیست که نماینده یک تیپ خاص جامعه باشد. شریعتی گوش می دهد تا به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکند. پسرک دزد را برای فرار از جبهه شماتت می کند و از غیرتش به همسرش می گوید. عاشق است اما عشقش چون تیله ای آنقدر در چاله چوله های رابطه اش گیر کرده تا زمین گیر شده است.

بمب یک عاشقانه
بمب یک عاشقانه

بمب یک عاشقانه، ایده ای دارد که همان عشق و ابراز آن است و نمادهایش یک معلم یعنی ذکایی در بزرگسالی و شاگردش یعنی مالکی در نوجوانی است. ابراز عشق بین این دو، همزمانی درهم تنیده ای دارد. اما این بار شاگرد به معلمش می آموزد که شاید دیگر هیچوقت نتواند معشوقش را ببیند. و بی شک این دو شخصیت با تمام حواشی درگیر در دهه شصت بودنشان مثل موتور گازی و چوب تنبیه و نوار کاست گرفتن و از طرفی تیله بازی و توپ از زیر ماشین بیرون کشیدن و شعارنویسی روی دیوار نقطه قوت این عاشقانه محسوب می شوند.

زن های فیلم اما هویت عاشقانه ای ندارند. آنها بت های قابل ستایش زیبا هستند که تو گویی خلق شده اند برای دوست داشتن و دوست داشته شدن. حتی رابطه معلم و شاگردی میترا و شاگردش نیز با اینکه کارکرد عملی مشابه دارد اما به هیچ عنوان عمقی شبیه نمونه مردانه اش در فیلم ندارد. این روال در شخصیت پردازی های مردانه نیز بسیار با دقت تر رعایت شده است.

ما تمام مردان را می شناسیم. آنها را دور و اطرافمان دیدیم.ذکایی ها فتوحی ها دانش پسندها معلمان ما بودند. مالکی ها و جلالی ها ی فارغ از دنیا در حال تخته نرد بازی کردن بستگان ما بودند. پدران مهربان در حال انار دانه کردن و گلپر ریختن پدربزرگان ما بودند اما زنان فیلم برای ما همان لیلا حاتمی و معصومه قاسمی پور بازیگر هستند درحال ایفای نقش های سانتیمانتال و خاله خانباجی گونه شان هستند.

بمب یک عاشقانه
بمب یک عاشقانه

نماهای بمب یک عاشقانه به لطف محمود کلاری چه در روبروی دوربین چه در پشت آن جذاب و دیدنی و سراسر نرمی و لطافت است اما گاه طراحی صحنه تصنعی و شهرک سازی شده، زیبایی تصویر را از نگاه بیننده میگیرد و اجازه نمیدهد تصاویری نرم که با موزیک بینظیر فیلم گره میخورد را خلق کرد. این نقطه ضعف بزرگ اما در لوای سکانس های انفجار قرار می گیرد. سکانس هایی که هر بار دیدن آنها نه تنها تماشاچی و خاطره های او را بلکه کاراکترهای فیلم را زنده می کند و در آنها قلیان احساسات راه می اندازد.

بمب یک عاشقانه برخلاف فیلم بسیار بد قبلی کارگردانش اثری قابل دفاعی است. فیلمی که در حین داشتن نکات منفی ای چون ریتم کند، تکراری شدن قسمت هایی از داستان بدون حصول نتیجه، شخصیت پردازی های بعضی کاراکترها و فضای بیش از حد تمسخرآمیز مدرسه و مدیر مدرسه و بار منفی حاصل از آن می توان روی آن به عنوان یک عاشقانه یعنی چیزی که سینمای امروز ما آن را کم دارد حساب باز کرد.

علی منصوری ۱۴/۱۱/۹۶

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

58 − 49 =