پنجاهمین سالگرد تأسیس جشن هنر شیراز | پژوهش جدید فصلنامه سرزمین هنر

جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۶ در شهر ادب و هنر افتتاح شد. جشنی که قراربود پیوندی میان هنر شرق با غرب شود اما در آخرین دوره ها به مرکزی برای تجربه هنرمندان غربی از هنر مدرن تبدیل شد و همین شد که یازدهمین دوره جشنواره با مخالفتهای شدید مردمی روبرو و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۶ در همانجا متوقف شد.فصلنامه سرزمین هنر به مناسبت پنجاهمین سالگرد این فستیوال گزارش جامعی تهیه کرده است که در شماره بهار و پاییز۹۶ به چاپ رسیده است. آنچه می خوانید سرمقاله ی این شماره است.

۵۰ سال بعد(نگاهی پژوهشگرانه به جشن هنر شیراز)

علیرضا دباغ

سه سال قبل از آن‌که در شیراز متولد شوم، شهر من میزبان جشنی شد که نام «شیراز» را همنشین دو واژه‌ی ناسازگار با هم قرار داد:

«هنر» و «ابتذال»

بی‌شک نشاندن این دو واژه در کنار هم مطلوب ذائقه‌ی هیچ هنرمندی نیست، اما متأسفانه هنرمندان شیراز در سه دهه‌ی اخیر بارها و بارها تلخی این تهمت ناروا را چشیده‌اند و نتوانسته‌اند از زیر نگاه بدبینانه‌ی برخی از مسئولان سیاسی و فرهنگی ملی و محلی به هنر، بیرون بیایند.

«جشن هنر شیراز» به عنوان درشت‌ترین قطعه‌ی پازل فرهنگی دوران سلطنت پهلوی دوم، برای شیراز و هنرمندان این شهر، بیش از آن که احترام و اعتبار آورد، سختی و محنت به ارمغان آورد. هنرمندان نجیب این شهر، خلوت‌نشینان این جشن پرهیاهو بودند که شانس دیدن هنر سایر ملل را در بازه‌ای از تاریخ خود یافتند، اما شرایط تاریخی و جریانات سیاسی و فرهنگی عصری که در آن زیستند، امکان استفاده از این فرصت را از آن‌ها گرفت. ابتذالی که با نام فرهنگ مدرن و با پوشش هنر آوانگارد در سال‌های پایانی چهره‌ی جشن هنر را مخدوش کرد، بیش از هرچیز مانع رشد هنرمندان شیراز و حرکت هنری صاحبان ذوق و سلیقه در این شهر شد.

 

خوک،بچه،آتش
خوک،بچه،آتش

این‌که این ابتذال از کجا آمد و این غده‌ی سرطانی چگونه تار و پود جشن هنر شیراز را از هم گسست، مسئله‌ای است که باید سال‌ها پیش مورد نقد و بررسی و تحلیل پژوهشگران عرصه‌ی فرهنگ و هنر قرار می‌گرفت. ولی بزرگی این تابو، هول و هراسی در دل پژوهندگان عرصه‌ی فرهنگی و تاریخ هنر معاصر کشور فراهم آورده بود که هرگونه یاد و نامی از این جشن، جز با لعن و نفرین بانیان آن امکان‌پذیر نبود و سخن‌گفتن از آن به دردسرهای بعدی‌اش نمی‌ارزید. ماحصل این نگاه به آنجا می انجامد که سازه ای چون پاسارگاد که باید به عنوان نمادی از عظمت پادشاهی خوشنام چون کورش عزیز شمرده شود، به جای آنکه بخشی از هویت ملی ما شود و به انسجام تمامی اقوام ایرانی بیانجامد، ابزاری می شود برای تفرقه و انتساب این افتخار ملی به یک جریان بی هویت فرهنگی.

به نظر می‌رسد با گذشت نیم قرن از اجرای ایده این جشن و سپری شدن قریب چهل سال از انقلاب اسلامی، وقت آن رسیده است که جشن هنر شیراز، به عنوان یک پدیده‌ی فرهنگی، در «سرزمین هنر» مورد کنکاش و بررسی ذهن‌های بی‌غرض قرار گیرد.

 

پوستر جشن هنر شیراز
پوستر جشن هنر شیراز

طبیعی است انقلاب اسلامی، به‌عنوان بزرگ‌ترین تحول صد سال اخیر ایران، بسیاری از ارکان فرهنگی و اجتماعی جامعه را برای رسیدن به آرمان‌شهری که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و ایده‌پردازان انقلاب اسلامی ترسیم کرده بودند، زیر و رو کند؛ اما این طبیعی نیست که پس از استقرار این نظام، نقاط قوت و ضعف اقدامات فرهنگی و هنری نظام پیشین بررسی نشود.

اکنون که نظام جمهوری اسلامی ایران در نهایت اقتدار قرار دارد، چه بسا بهتر باشد با مطالعه‌ی دوباره‌ی رخدادی همچون جشن هنر، سره از ناسره مشخص شود و آنچه شایسته است، معرفی شود و ناشایست‌ها تقبیح و برای عبرت نسل‌های بعدی تشریح شود. که اگر این چنین نشود بیم آن می رود که نسل جدید به جای رشد اندیشه ی هنری به دام ارتجاعی بیافتند که سبب ساز همان ابتذال بوده اند.

این روشنگری برای جوانان امروز و آیندگان، نه‌تنها به انقلاب اسلامی لطمه نمی‌زند، بلکه نشان می‌دهد انقلاب به چنان استحکامی رسیده است که می‌تواند از تجربه‌های گذشته، به نحو احسن و در جهت اهداف متعالی خود در عرصه‌های مختلف، به خصوص فرهنگ و هنر استفاده کند.

با این حال در توصیف جشن هنر شیراز، تاکنون فقط از دو دیدگاه رایج تبعیت شده است:

دیدگاه اول؛ قول رایج در کلام منتقدانی است که در این سه دهه، با عنوان انقلابی بودن بر آن تأکید داشته‌اند و آن این است که جشن هنر شیراز، یک سناریوی طراحی شده به وسیله‌ی غرب برای انحطاط ملت ایران بود که قصد و نیتی جز استحاله‌ی فرهنگی در پی نداشت.

دیدگاه دوم؛ دیدگاه گردانندگان اصلی ماجرا، نظیر شخص فرح دیبا (پهلوی) و اطرافیان او یعنی فرخ غفاری و رضا قطبی، به‌عنوان برگزارکنندگان این مراسم بود که جشن هنر شیراز را فرصتی برای آشنایی غرب با هنر شرق، به خصوص ایران و ارتقا فرهنگی جامعه‌ی ایرانی معرفی می‌کردند.

در این میان، سایر دیدگاه‌ها هرگز مجال مطرح شدن نداشتند و ادامه‌ی این فضای دو قطبی، مانعی جدی بر سر راه تعالی حرکتی است که می‌خواهد به الگوسازی فرهنگی با پشتوانه‌ی غنی فرهنگی و هنری خود در تاریخ بپردازد.

 

مردم شیراز در یکی از برنامه های جشن هنر
مردم شیراز در یکی از برنامه های جشن هنر

گرچه برخی معتقدند اصالت هنر فی‌نفسه مهم است، اما حکایت تاریخی جشن هنر، درس‌های دیگری به ما می‌دهد.
در تاریخ هنر، برخی ویکتور هوگو را به دلیل به کار بردن اصطلاح «هنر برای هنر» ادیبی فاقد ‌مسئولیت‌های اجتماعی می‌دانند، اما نمی‌توان شاهکاری همچون بینوایان را با ملاک‌های پارناسیون‌ها مطابقت داد. شاید خط‌کشی‌هایی که درباره‌ی جشن هنر صورت گرفته است هم همین ایراد را داشته باشد. آنچه موضوع را روشن می‌کند، مطالعه در تمامی ابعاد ماجراست.

به نظر می‌رسد جشن هنر از برزخی میان کلاسیسیسم و مدرنیسم رها نشده، با نگرشی پاراناسیسمی شتابان به سمت آوانگارد شدن پیش رفت و در این مسیر تنها موردی که کمتر مورد توجه قرار گرفت، تاریخ هنرکشوری بود که نه زادگاه کلاسیسیسم است و نه در تقسیم‌بندی پارناسیسم و مدرنیسم می‌گنجد. تاریخی که اگر بارقه‌های آوانگاردی هم در هنر آن دیده شود، در همان زمینه (کانتکست) خودش تعریف می‌شود که جامعه‌ای اسلامی است؛ نه در قاعده‌ی جوامع سکولار غربی یا شرقی.

گشودن پرونده‌ای به مناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس جشن هنر شیراز، زمینه‌ای است برای بیان دیدگاه‌های دیگری به جز دو دیدگاه گفته شده، با تکیه بر تعاریف روزنامه‌نگاری تحقیقی.

در این تحقیق و مواجهه با چهره‌های مختلف هنری در شیراز و تهران، با این حقیقت تلخ آشنا شدیم که آن نگاه دوقطبی چگونه راه نقد منصفانه و طرح دیدگاه‌های مشفقانه را مسدود کرده است. چه بسیار خاطره‌ها که از یاد رفته‌اند و چه بسیار حرف‌هایی که از فرط نگفتن فراموش شده‌اند و چه بسیار اسنادی که مفقود شده‌اند. و این‌ها همه ماحصل همان نگاه دوقطبی است که راه را بر نوع دیگر دیدن پدیده‌ای مانند «جشن هنر شیراز» مسدود کرده است.
امیدواریم این نگاه جدید سرآغازی باشد برای تداوم تحقیق و پژوهش در هنر این سرزمین و رفع کاستی‌هایی که این اثر در گام نخست با آن مواجه بوده است.

تلفن خرید ویژه نامه ی جشن هنر شیراز  و اشتراک فصلنامه سرزمین هنر: ۰۹۱۹۴۴۶۴۶۷۲

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 87 = 91