«بنی اعتماد »و «نگاهی به دروازه غار»

نشستی به منظور بررسی کتاب «نگاهی به دروازه غار» نوشته احمد مسجد جامعی  با حضور رخشان بنی اعتماد، جعفر والی،مرضیه برومند،محمد رضا اصلانی،خسرو سینایی،مجتبی آقایی،شادمهر راستین ،هاشم اکبریانی ،هوشنگ اعلم،جعفر صانعی مقدم در تاریخ ١٣/ مرداد/١٣٩۵ در خانه هنرمندان بر گزار شد به همین بهانه نگاهی به سخنرانی رخشان بنی اعتماد داشته ایم.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

«نگاهی به دروازه غار تلنگر هشدار دهنده ای بود که اگر کالبد محله های کودکی و نوجوانیم آنچنان در هم کوبیده شده که دیگر هیچ حس آشنایی به آن ندارم، این همه ی تهران نیست و تهران فقط تهران من نیست.»
انچه خواندید بخشی از  صحبت های رخشان بنی اعتماد در نشست بررسی کتاب « نگاهی به دروازه غار» احمد مسجد جامعی بود.
او شهرش را شهری لجام گسیخته، با رشدی افقی و عمودی و بی نام ونشان میداند و تهران امروز را عبور و گذر میخواند و در آن نشانه ای از گذشته نمیبیند و معنی وطن را در دور از تهران و به دور از هیاهو  میابد. اما در میان این هیاهو کتاب « نگاهی به دروازه غار» را علاوه بر گزارشی از تهران گردی،سفرنامه یک پژوهشگر صبور با شهرش میداند که از پوست جغرافیای یک محله با  لایه های در هم تنیده شده ی فرهنگ، تاریخ و روابط انسانی به فراموش سپرده شده را به  نقد می کشاند.
او نگاه مهربان نویسنده ،کاوش های میدانی ،در عین بی ادعایی و پرسش و پاسخ های او از«بیژن حاج رضایی» و خاطرات«طیب» را از عوامل دلنشین کردن این کتاب خواند و گفت : هنوز میشود در فردیت های کم شده و بی رنگی های عمومی و از کوچه های در امان مانده ی بساز و بندازها اداب لوطی ها و لوطی گری که در گروه های قهوه خانه ای کارکرد های مهمی داشته اند به یاد آورد اما  هیچ نشانه ای از آنها در کافی شاپ های فراوان امروزه ی شهرمان نمیبینیم .
بنی اعتماد از مسجد جامعی به عنوان یک تهرانی که هنوز شهرش و آدمهایش را دوست دارد و با دیدار از خانواده ی شهدا محله، رو از کارتن خوابهای بی دفاعش برنمیگرداند یاد کرد وافزود: مهم این است که ملاحظات پست و مقام و مسئولیت که عموما عینک محافظه کاری را در رو برگرداندن از معضلات جامعه و ندید گرفتنشان به دنبال دارد ، نویسنده را صرفا به روایت نوستالژیک از یک محله قدیمی محدود نمیکند و در پایان گفت:خواندن این کتاب مرا وادار کرد که دوباره پرسه ای در محله های قدیمی کودکی و نوجوانیم بزنم البته اگر چیزی از آن باقی مانده باشد ولی آیا میتوانم به روایت دلنشینی اینچنین برسم ، بعید میدانم.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 3