آموزش ادبیات کاراگاهی-قسمت سوم:چطور باید نفس خوانندگان را در سینه حبس کرد؟

چطور باید نفس خوانندگان را در سینه حبس کرد؟

مهندس نوید فرخی/نویسنده و مترجم/پژوهشگر ژانر کاراگاهی و علمی تخیلی

آلفرد هیچکاک تفاوت بارز بین غافلگیری و تعلیق را به خوبی نشان داده است. به گفته ی او، “غافلگیری” مثل بمبی است که بدون هشدار قبلی زیر میز صبحانه خانواده منفجر می شود. اما اگر در موقعیت مشابهی، همین بمب را از قبل به مخاطبان تان نشان دهید، و اگر صحنه های آن را با تصاویر خانواده‌ی بی اطلاع با هم تلفیق کنید (به عبارت دیگر حالت عادی را با وحشت پیش رو در مجاورت هم قرار دهید)، آنوقت تعلیق خواهید داشت.

تعلیق با اینکه صرفا مشخصه ادبیات کاراگاهی نیست اما کمال و تمام می توان آن را در ظرف این ژانر تعریف کرد و بیش از هر جای دیگر به کمک نویسندگان این گونه ادبی خواهد آمد. بنابراین آگاهی از نحوه نگارش تعلیق و تحریک خوانندگان برای دنبال کردن متن، یک ترفند کلیدی در ادبیات کاراگاهی و زیرمجموعه هاست. در این مثاله شش ترفند ساده برای ایجاد تعلیق را با هم مرور خواهیم کرد:

  1. نفوذ به مخاطب

منظور این است که به احساسات خواننده ورود پیدا کنید. باید به طرز بی پروایی خواننده را به درون داستان ببرید، او را هیجان زده کنید. سیر رخدادهای داستان تان باید به گونه ای باشد که خواننده را از پیشگویی و پیش بینی باز دارید و او را دچار همان میزان استرسی کنید که کاراکترهای تان به آن گرفتار شده اند. مثلا قهرمان داستان تان را در یک زیرزمین با  سه دشمن خطرناک روبرو کنید، و مستقیما وارد افکار این فرد شوید. نتیجه حاصل از این کار این خواهد بود که خواننده به اندازه قهرمان داستان دچار وحشت می شود.

  1. واقعی نگه داشتن

هنر در تمامی رده ها و گونه هایش از قواعدی نسبی پیروی می کند. طراحی یک محیط ترسناک در داستان اصلا کار بدی نیست، اما باید مراقب بود تا پا را از حد تصور خواننده به سادگی فراتر نگذاشت. نباید مسیر را به گونه ای ناگهان پیش برد که در همذات پنداری خواننده خطا ایجاد کرد. فراموش نکنیم که چنانکه در مورد یک گفته شد، در تعلیق باید اول خواننده را همراه کرد و به درونش نفوذ پیدا کرد. به گفتار دیگر، قبل از هر چیز باید همدلی بین کاراکتر و خواننده ایجاد شود. اما چیزی که از آن مهم تر است، حفظ این رابطه است. فرض کنید طرح داستان این است تا قهرمان تان در همان زیرزمین به جای سه نفر، در برابر صدنفر قرار بگیرد و به گونه ای معجزه آسا آنها را شکست دهد. آیا خواننده به سادگی می تواند چنین خطری را حس کند و بپذیرد؟ خود را جای خواننده بگذارید، اگر آن را باور پذیر نیافتید، پس باید یا سناریو را تغییر دهید و یا دوبرابر روی باورپذیری داستان کار کنید. ایجاد موقعیت تعلیق در حقیقت بیشتر از عناصر، به فضا بستگی دارد. ضرورتا با وحشتناک تر کردن عناصر داستانی تعلیق بهتری به دست نمی آید. از پلکان، نرده ها، یا حتی سایه ها و … برای ترساندن می توان استفاده می کرد. عده کمی پیدا می شوند که با نوع تصویر سازی شان بتوانند یک دوش حمام را ترسناک ترین محیط جهان بسازند.

        ۳. از تاریکی نترسید

 

هیچکاک از اولین کارگردانان سینما بود که از تاریکی به عنوان دست مایه اصلی آثارش بهره برد. او به این مسئله پی برد که هر چه فضا تاریکتر باشد، تماشاگران بیشتر به هیجان می آیند. برای ایجاد تعلیق، تاریکی دوست طبیعی نویسندگان است! شما برای خلق تاریکی کار سختی در پیش ندارید، شبانگاه به طور طبیعی آن را در اختیارتان می گذارد! شاید هر فضا یا عنصر هراس آور دیگری در داستان مستلزم مقدمه چینی طولانی با روابط علت و معلولی محکمی باشد، اما تاریکی همیشه یک موقعیت بکر و خلق الساعه است.

 

  1. برق ها را به موقع روشن کنید

تا حالا پیش آمده در فیلم ترسناکی، وقتی که کاملا مطمئنید کارگردان می خواهد شما جیغ بکشید، به خنده بیفتید؟ اشتباه کارگردان چه بوده؟ او فضای خوبی طراحی کرده، شخصیت های ترسناکی داشته، فیلمبرداری خوب، جلوه های ویژه خوب اما در نهایت در رسیدن به هدفش ناکام مانده است. این واکنش طبیعی انسان به  استرس طولانی است. کارگردان باید در اثرش، جای یک تنفس به تماشاگر باقی بگذارد. قدری هم روشنایی، تاریکی را جذاب تر می کند.تعلیق زمانی به وجود می آید که در جریان موقعیت عادی رخ دهد. اما وقتی موقعیت تعلیق، به موقعیت عادی داستان مبدل گردد آنوقت تاثیرگذاری آن پایین خواهد آمد.

 

  1. برگشتن به رویدادها

به طرز معناداری این اصل در بسیاری از برجسته ترین آثار داستانی تریلر جهان وجود دارد و شاید بهترین راه برای توضیح آن، ذکر یک مثال باشد. فرض کنید در ابتدای داستان، قهرمان ما از تلویزیون می شنود قاتلی از پشت به فردی نزدیک شده و او را به قتل رسانده است. این خبر در ذهن خواننده نقش می بندد. حالا در اواسط داستان هر موقع که کاراکترتان در خیابان در حال راه رفتن باشد، با گنجاندن اشارات ناچیز و مبهمی در مورد نزدیک و تعقیب شدن، این تعلیق را در خواننده ایجاد می کنید که به زودی مورد حمله قرار می گیرد. حتی اگر تا پایان داستان هرگز این اتفاق هم نیفتاد شما در ایجاد تعلیق موفق بوده اید زیرا تعلیق در مورد روی دادن اتفاق ها نیست، بلکه در مورد انتظار اتفاق هاست!

 

  1. راز نگه دارید

همه دنبال جوابند. پاسخ هاست که باعث می شود انسان بخواهد صفحات کتاب را ورق بزند تا ببیند بعد چه پیش خواهد آمد. اگر خیلی زود به خوانندگان اطلاعات دهید، یا اگر اطلاعات تان همیشه خیلی سطحی باشد، از انگیزه خوانندگان برای ادامه داستان کاسته اید. همه رازها در یک اندازه نیستند اما با فضا سازی خوب، ناچیزترین مسائل را برای خواننده می توان به بزرگترین معما تبدیل کرد و خواننده را بدنبال کشاند.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

1 + 4 =