گفتگو با علیرضا دوراندیش- قسمت دوم

در قسمت اول گفتگو با علیرضا دوراندیش ، در مورد انشارات و چگونگی شروع کار ترجمه های ایشان پرسش کردیم و آقای علیرضا دوراندیش هم پاسخ های کاملی به ما دادند. اکنون ادامه گفتگو با ایشان را دنبال می کنیم.

هنرلند  آقای علیرضا دوراندیش ، گویا شما بجز کار ترجمه، داستان هم نوشته اید و داستان شما در جشنواره داستان کوتاه مکران موفق به اخذ رتبه سوم شده است. در این مورد برایمان بگویید.

نویسندگی به نسبت ترجمه به خلاقیت و قدرت بیشتری نیاز دارد و پای گذاشتن در این وادی جسارت و شهامت می خواهد. من از چند سال پیش در کنار ترجمه گاه داستانهای کوتاهی با تِم و درونمایه ی بومی می نوشتم. زمینه این داستانها عموما اقلیم و فرهنگ بومی سرزمین زادگاهم، جنوب استان کرمان، است که خصوصیات گویشی و فرهنگی خاص خودش را دارد. زمستان سال گذشته وسوسه شدم یکی از این داستانها به نام “شینات” را به جشنواره منطقه ای مُکران بفرستم. این جشنواره میان پنج استان هرمزگان، کرمان، سیستان و بلوچستان، بوشهر و خوزستان و در بندر سیریک، در نزدیکی تنگه هرمز، برگزار شد. این داستان توانست رتبه سوم این جشنواره را کسب کند.

هنرلند در چند جشنواره داستان نویسی ، عضو هیات داوران بوده اید. این جشنواره ها را در رابطه با پیشرفت داستان نویسی چگونه ارزیابی کرده اید؟

متاسفانه جایی که من زندگی می کنم و جشنواره هایی را که من داوری کرده ام به گونه ای بوده که از هر جهت با محدودیت ها و کاستی های فراوانی روبروست. این جشنواره ها عموما جهت دار و با موضوعات از پیش تعیین شده و تحت زعامت و نظارت دولت و اداره ارشاد بوده اند و همین ها کافی اند تا از خلاقیت داستان نویس بکاهند و برای او چارچوب تعیین کنند و ادبیات با همه ی نجابتش چارچوب پذیر نیست و عموما ساختارها را در می نوردد تا “طرحی نو” در اندازد. انگشت شمار داستان نویسانی که در جنوب کرمان هستند نه با تشویق و تاثیر این جشنواره ها بلکه با همت و پشتکار خودشان ادامه داده اند. داستان با حضور موثر نشریات و تشکیل کارگاههای داستان نویسی و جلسات نقد و بررسی پیشرفت می کند که متاسفانه اینجا خبری از آنها نیست!

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

هنرلند  آقای علیرضا دوراندیش ، فن ترجمه به جز تسلط بر زبان مبدا و مقصد ، نیازمند چه آیتم های دیگری هست؟

در ترجمه، و به ویژه در ترجمه ادبی، تسلط بر زبان مبدا و مقصد شروط لازم اما کافی نیستند. مترجم ادبی باید توشه ی قابل توجهی از خوانش ادبیات کلاسیک و مدرن زبان مادری اش بیندوزد. برای یک مترجم مطالعه آثار تالیفی زبان مادری و همچنین مطالعه ترجمه های خوب از زبان های دیگر باید یک کار مداوم و پیگیر باشند. علاوه بر این لازم است که مترجم با سبک های ادبی و شیوه های نقد هم آشنایی کافی و مفیدی داشته باشد تا بتواند همگام با انتقال معنی، سبک نویسنده و روح ترجمه را هم منتقل کند و هنگام ترجمه در خم و پیچ روایت گیر نکند.

هنرلند به تازگی خبرهایی در مورد ترجمه های تقلبی برخی از مترجم ها به گوش می رسد که با دستکاری کتاب چاپ شده یک مترجم ، آن را از انتشارات دیگر به نام خود به چاپ می رسانند. از نظر شما چطور میشود جلوی این مشکل ادبی را گرفت؟

متاسفانه، به قول معروف، کِرم از خود درخت است. من گمان می کنم اراده و نیت این کار بیشتر به دست ناشر است که وقتی می بیند یک کار ترجمه شده به اصطلاح “گرفته است” آن وقت به لطایف الحیلی همان کار را به نام کسی دیگر با اندکی دستکاری ویرایشی(که همیشه امکانش بوده و هست) چاپ و منتشر می کند. برای نمونه من هنگام پژوهش در مورد پایان نامه ام وقتی به برخی آمارهای موجود حوزه نشر مراجعه کردم متوجه شدم کتاب “راز” نوشته “راندا بِرن” تا سال ۱۳۹۰ یکصد و نود و هفت بار تجدید چاپ شده است (ظاهرا توسط ۶۳ مترجم ترجمه شده و ۶۷ ناشر آن را چاپ کرده اند!!!) شوربختانه این آمار بسیار حیرت انگیز و قابل تامل اند و جز نوعی سودجویی قانونی و غیرمنصفانه نام دیگری نمی توان روی آن گذاشت. به نظرم راه حل های پیش روی ما عبارتند از: حرکت به سوی امضای قانون کپی رایت و توسعه نقد فنی ترجمه از طریق نشریات تخصصی و تشکیل محافل و گردهمایی های تخصصی، تشکیل یک کمیته صنفی اسم و رسم دار ترجمه با کمک همه مترجمان و فراهم کردن ساز و کاری که بتواند از حقوق مترجم اول حمایت کند. گام نخست یک فراخوان ملی است میان همه مترجمان برای عضویت در کمیته ترجمه تا با همفکری و همدلی یک اساسنامه استاندارد برای “صنعت ترجمه” تدوین شود و به ثبت برسد!

گفتگو با علیرضا خیراندیش ادامه دارد…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 1