گلپر فصاحت و پلی برای فاصله

گلپر ،اولین بار که در جمع و گروه نویسندگان ،این نام را شنیدم بیشتر از هر چیز روی من تاثیر گذاشت.نام زیبایی بود ،اما آنچه که بعدها نظر و توجه من را به خود معطوف کرد تنها نامی زیبا نبود بلکه مرام و معرفتی والا بود گلپر فصاحت از آن گروه نویسندگانی است که مرام و معرفتش زبانزد دوستان است.به راحتی و دور از کینه و حسد نقدمی کند و به همین راحتی نقد می شنود .پیامش و کلامش حاکی از لطافت روح و ظرافت اندیشه است.حس مادری اش بیشتر از دیگر حسهایش به چشم می آید.نوشته هایش نیز همه، گلپری، هستند سرشار از فصاحت.گفتگویی که در می آید حاصل نشستی صمیمی بین من و بانو گلپر فصاحت است.بدون شک چون سخن از دل بر آمده بر دلتان خواهد نشست.

 

minilogo اولین سوال کلیشه ای بی پاسخ از تمام خانمها چند سالتونه؟

گلپر فصاحت، متولد بیستم آذر ماه سال شصت در تهران هستم.

 

minilogo در چه رشته ای تحصیل کردید و ایا رابطه ای بین رشته تحصیلی و نوشتنتان وجود دارد؟

تحصیلاتم را در رشته ی ادبیات زبان انگلیسی نیمه کاره رها کردم و پس از آن در رشته ی روانشناسی تحصیل کردم. در ادبیات و فلسفه، به صورت آزاد و بدون دوره های آکادمیک مطالعه کنم.
بیش از آنکه نوشته باشم، کتاب خوانده‌ام. به عقیده من تمام رشته های علوم انسانی، به نوعی به یکدیگر مربوط می باشند و روانشناسی و داستان نویسی هم از این قاعده مستثنی نیستند. چه بسا بین این دو رشته، پیوندی درونی و عمیق برقرار است.

 

minilogo از چه زمانی مشعول داستان نویسی شدید و مشوقان شما چه کسانی بودند؟

بطور جدی از حدود بیست و چهار سالگی شروع به نوشتن داستان کردم. آنچه من را در راه نوشتن و خواندن به پیش برده است، تنها اشتیاق درونی من به ادبیات داستانی بوده. در طی سالها با مطالعه ی کتاب در زمینه ادبیات و نگارش، سعی در بالا بردن دانشم در مقوله¬ی نوشتن کرده ام.
اولین کار چاپ شده ام رمان ” درختان کاج قد می کشند” از انتشارات البرز است.
کتاب دوم من با نام “ماهی های زیر پل” از انتشارات پرسمان به چاپ رسیده است.

 

minilogo از محضر کدام استادان در عرصه داستان نویسی استفاده کردید؟

تنها از کلاسهای ادبیات داستانی و فلسفه ی دکتر مهدی ربی استفاده کردم. همانطور که گفتم، بیشتر به صورت خودمطالعه وارد ادبیات شدم.

minilogo اولین کتابی را که به صورت حرفه ای خواندید به یاد دارید؟

یادم هست که خواندن رمان را با کتاب “عروس زندان” در سن ده سالگی شروع کردم‌ . کتاب اصلا با سن من متناسب نبود. اما شروع بدی هم نبود. بعد از آن تقریبا تمام رمانهای کلاسیک و آثار ژول ورن و آگاتا کریستی را خواندم و پس از آن کتابهای دانیل استیل را مطالعه کردم. حدود پانزده ساله بودم که از مطالعه ی ادبیات عامه فاصله گرفتم و به ادبیات روسیه و فرانسه روی آوردم و بعد به دنبال آن از سیمین و جلال خواندم و هم زمان کتاب های فلسفه و روانشناسی را نیز مطالعه می کردم. به سراغ ادبیات امریکای جنوبی و اسپانیا نیز رفتم. این روند مطالعه، تا به امروز ادامه دارد.
اعتراف میکنم که بیشترین هزینه ی جاری زندگی من، صرف خرید کتاب می شود. هرچند که همواره مسئله ی سرانه ی مطالعه در ایران، به صورت یک معضل بیان شده، لیک در زندگی شخصی من، گاهی بالا بودن این سرانه ی مطالعه، به صورت یک چالش در نظر گرفته می شود.

 

minilogo به چه حوزه ای از داستان نوبسی علاقه دارید؟و نویسنده مورد علاقه تون کیه؟

بین نویسنده های ایرانی، به سبک نگارش جلال آل احمد و عباس معروفی و احمد محمود علاقه مندم.

و از نویسندگان غیر ایرانی، میلان کوندرا و البته نویسندگان روسیه را ترجیح میدهم.

اما در واقع عقیده دارم هر نوشته ای ارزش خواندن دارد. برای خواندن کتاب ، مرز گذاشتن، اشتباه محض است.

 

minilogo روند سپردن داستان به نااشر تا چاپ اون چه جوری است .خیلی ها در این مورد اطلاعاتی خواستند.

در ایران کاری راحت تر از چاپ کتاب نیست. برای هر سلیقه و سبک و بودجه ای ، انتشارات پیدا میشود. اصلا خیلی راحت میشود کتابتان را خودتان چاپ کنید. اما مطمئنا کتابی که ارزش چاپ شدن داشته باشد،  روند مشخصی دارد.

اینگونه که بسته به سبک نوشتاری، انتشارات خود را پیدا می کنید و انتشارات بعد از تایید کتاب،  قراردادی با مولف میبندد و پس از این،  تمام مراحل اعم از ویرایش و صحافی و مجوز و چاپ، بر عهده ی ناشر است و در انتها طبق قرارداد، درصدی به مولف پرداخت میشود که عموما مبلغ بسیار ناچیزی ست.

 

minilogo می دانم پر کارید و کار بعدی شما چیه؟

بر روی مجموعه¬ی داستان کوتاهی به نام ” گوشواره های فلزی” کار می کنم که البته برای انتشار آن عجله ای در کار نیست.

minilogo و در نهایت چه توصیه ای بدای علاقمندان به داستان نویسی دارین؟

 

بخوانند و بخوانند و بخوانند. اگر مسیری برای داستان نویسی وجود داشته باشد، بی¬شک از خواندن داستان می¬گذرد.

minilogo کلام آخر

میدانم که فاصله ی زیادی ست تا آنچه که از خودم انتظار دارم بشوم.

میدانم که روند حرکتم کند است. اما من، از تمام مسیر لذت برده ام. قرار نیست چیزی را ثابت کنم. قرار است اگر انگشتی ست، آن را به سوی خودم نشانه بگیرم . پیروزی من آنجا نیست که نویسنده ای بزرگ شوم. آنجاست که خانه ی چهارنفره ی کوچکم را گرم نگه دارم.

قطعا آن زمان خانه های دور و برم هم گرم تر خواهد شد.

کتاب درخت های کاج قد می کشند

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
5 نظرات
  1. حمید می گوید

    جالب ترین وجه شخصیتی گلپر فصاحت همون معرفت اونه

  2. رویا می گوید

    بهترینها را برای شما ارزو دارم عزیزم

  3. فریبا غیاثی می گوید

    آرزویم رسیدن به آرزوهایتان است زیرا سخت کوشی را از ابتدا و از نزدیک در شما سراغ دارم ارادتمند خانوادگی شما دکتر غیاثی

    1. ناشناس می گوید

      سپاس از لطف شما خانم دکتر عزیز. لطف شما همواره شامل حال ما بوده. برقرار و سلامت باشید.

  4. ناشناس می گوید

    کشت خودشو بس که منم منم کرد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

75 + = 83